به نام خدا

 

 

نمایشنامه خروس سر به هوا

 

نویسنده: مهری طهماسبی دهکردی

کارگردان: بابک دهقانی

 

 

بازیگران:

  • روباه
  • خروس
  • مرغ
  • جوجه ها
  • هاپو خان
  • کلاغ

 

جنگل سر سبز و قشنگی که در کنار یک مزرعه قرار دارد. خانواده آقا خروسه در این مزرعه زندگی می کنند. خروس با یک جلیقه کوتاه قرمز جلو مرغدانی می رود. می ایستد و چشمانش را می بندد و می خواند:

قوقولی قوقو من خروسم///هم خوشگلم هم ملوسم///بال و پرم  را ببینید///تاج سرم را ببینید///باهوشم و زرنگم///با دشمنا می جنگم///تا کسی جرأت نکنه///به مرغا چپ نگا کنه///قوقولی قوقو خروسم///خوشگلم و ملوسم///قوقولی قوقو زرنگم///خیلی خیلی قشنگم

چشمانش را باز می کند. آینه ای از جیبش بیرون می آورد و خودش را در آن نگاه می کند. دستی به تاجش می کشد و به سوی لانه می رود و جلوی آن می ایستد و باز هم می خواند:

قوقولی قوقو مرغ عزیز///جوجه های ناز و تمیز///تو لونه موندید واسه چی؟///دونه نخوردید واسه چی؟///آی جوجه ی حنایی///که شیطون و بلایی///همراه جوجه  تپلو///بیا بیرون، بدوبدو///تنبلی بسه  بچه ها///بیاین بریم تو باغچه ها///روی زمین نوک بزنیم///دونه ی تازه برچینیم///پاشید دیگه بیاین بیرون///نگاه کنید به آسمون///خورشیدخانم دراومده///تاریکیا سراومده///قوقولی قوقو قوقولی قوقو

مرغ از لانه بیرون می آید. جلوی خروس می ایستد.دست ها را به کمر می زند و با اوقات تلخی می خواند:

قدقدقدا قدقدقدا///آقا خروسه بی صدا///جوجه ها خوابن  دوتاشون///تو خواب نازن دوتاشون///اینقده سرو صدا نکن///جوجه هارو بیدار نکن///قد قدقدا قدقدقدا

خروس با دلخوری دستش را به سرش می کشد، کمی این پا و آن پا می کند و می گوید:

تو نمی خوای با جوجه ها///با من بیای تو باغچه ها///میخوای بمونی لونه///هی میاری بهونه///منم خودم تنها میرم///از اینجا تا صحرا میرم

پشتش را به مرغ می کند و از او دور می شود. مرغ چندبار صدا می زند:

آقا خروسه آقا خروسه

خروس جواب نمی دهد. مرغ  به لانه بر می‌گردد. خروس نزدیک لانه می نشیند وکمی فکر می کند. سپس می ایستد و به نقطه ای خیره می شود. به آن نقطه اشاره می کند و با شادی می خواند:

قوقولی قوقو///قوقولی قوقو///اونجا یه سبزه زاره///گل های زیبا داره///حالا که مرغه با من///سرِ یاری نداره///سرش گرمه به جوجه ها///خودم میرم اون طرفا///یه کمی گردش می کنم///بازی و ورزش می کنم///به به به بهاره///اونجا یه سبزه زاره///قوقولی قوقو///قوقولی قوقو

راه می افتد و به داخل جنگل می رود. خروس جلوی صحنه کنار گل ها راه می رود، لی لی می کند و با خوشحالی به گل ها نگاه می کند. پشت سرش کنار کنده ی درخت، روباه قدم می زند و این شعرها را می‌خواند:

من روباه زرنگم///با این دمِ قشنگم///می خوام خروس شکار کنم///بردارم و فرار کنم

به خروس اشاره می کند و می گوید:

خروس اومده این طرفا///رفته میون گلها///مشغول شده  به بازی///آب میخوره یا سبزی؟

چرخی می زند و ادامه می دهد:

باید سرش رو گرم کنم////بعد هم شکارش بکنم

روباه آهسته آهسته به طرف خروس می رود. خروس که روباه را نمی بیند و پشتش به اوست، با صدای بلند این آواز را می خواند:

قوقولی قوقو///قوقولی قوقو///به و به و به بهاره///عجب صفایی داره///چه گلهای قشنگی///چه بویی و چه رنگی!///نگاه بکن  پروانه رو!///می مکه شهد گلهارو///بالهای رنگیشو ببین///میره هوا میاد زمین///به روی گلها میشینه///اونهارو خوب میبینه///پروانه عاشق گله///اینم صدای بلبله!///پروانه ها و بلبل///دوستای سبزه و گل///قوقولی قوقو بهاره///اینجا یه  سبزه زاره!

خروس آوازش را تمام می کند و کنار گلها می نشیند. روباه یک شاخه گل بر می دارد و آهسته به سوی خروس می رود. روبرویش می نشیند و دستش را زیر چانه اش می زند و می‌گوید:

سلام خروس زیبا///خوش اومدی به اینجا///اومدی پیشم بمونی///واسم آواز بخونی؟///خوش اومدی عزیزم///گل زیرپات می ریزم

گل را پرپر می کند و روی پاهای خروس می ریزد. خروس وحشت‌زده ازجا می پرد و می گوید:

ای وای دیدی چطورشد؟///روباهه اینجا ولوشد///حتماً میخواد خامم کنه///ناهار و یا شامم کنه!

روباه با زیرکی می خندد و می گوید:

ای خروس خوش صدا///خوش پر و بال و زیبا///بیا بشین کنارم///که با تو حرفی دارم

خروس: (با دستپاچگی)

وا! روباه چه حرفی داره///با خروس بیچاره؟

روباه:

بیچاره چیه خروس قشنگ///ناز و ملوس و رنگارنگ///بیا بشین کنارم///که با تو حرفی دارم///در روزگاران قدیم///من و بابات رفیق بودیم///اون خیلی خوب آواز می خوند///آوازشو با ناز  می خوند///تو هم که  خوش صدایی///قشنگ و خوش ادایی///بیا کنار من بمون///واسه ی دلم  آواز بخون

روباه آه بلندی می کشد و با ناراحتی زیرکانه‌ای ادامه می‌دهد:

دلم خیلی گرفته///اگه آواز بخونی///غمو از دلم میرونی

خروس با آرامش نفس راحتی می کشد و می گوید:

راس میگی من خوش صدام///خوش پر و بال و زیبام///الان برات میخونم///اینجا پیشت میمونم

روباه به خروس تعظیم می کند و می گوید:

بنده سراپا گوشم///دارای عقل و هوشم

خروس شاخه گلی را به دست می گیرد. همراه  با آهنگی شاد می رقصد و با چشم های بسته می‌خواند:

قوقولی قوقو قوقولی قوقو///من یک گل دارم///یک گل قشنگ///خوشرنگ و خوشبو///ناز و رنگارنگ///کاشته ام آن را///میان گلدان///آبش میدهم///روزی یک لیوان///گل قشنگم///دوسته با آفتاب///شبها می خوابه///تو نور مهتاب///قوقولی قوقو///قوقولی قوقو///قوقولی قوقو///قوقولی قوقو

در همان موقع کلاغ که پشت درخت در حال تماشای آنهاست. پس از خروجشان از صحنه شروع به قارقار می‌کند و می گوید:

قارقارخبردار///صاحب لونه بیدار

مرغ بیرون می آید به او نگاه می کند و می گوید:

چی میگی آی کلاغ جون///نکنه رسیده مهمون///که اینجوری میزنی  جار///قار و قار و قار و قار و قار

کلاغ بال بال کنان می گوید:

نه بابا میزنم جار///تا که بگم خبردار///رفته بودم سبزه زار///دیدم آقاخروسه///داره میشه گرفتار///الان با روباه پیر///نشسته تو سبزه زار///من تا اینجاشو دیدم///بعدش دیگه پریدم///تا برسم  به این جا///خبرکنم شما را

مرغ توی سرش می زند و با وحشت می خواند:

ای وای اگر که دیر بشه///خروس من اسیر میشه///باید الان به هاپوخان///اون هاپوی مهربان///خبر بدم تا مثل  باد///بره  به سوی سبزه زار///اونقده هاپ هاپ بکنه///تا روباهه فرار کنه

در ادامه داد می زند:

آهای آهای هاپوخان///آهای هاپوی نگهبان///بیا بیا پیش ما///تا که بگم ماجرا

مرغ شروع به گریه می کند. هاپو خان می آید و روبروی مرغ می ایستد و می گوید:

چی شده مرغ مهربون///ای مادر شیرین زبون///نکنه یه وقت مریضی///اینجوری اشک می ریزی؟

مرغ با گریه می گوید:

امروز آقا خروسه///تنهایی رفته صحرا///میون اون سبزه ها///تقصیر من بودکه اون///تنهایی رفته بیرون

جوجه ها از لانه خارج می شوند و دور و بر مرغ جیک جیک می کنند. مرغ در حال گریه کردن است. جوجه ها هم به گریه می افتند و می گویند:

کلاغه به ما داده خبر///خروسه توی دردسر///با روباهه می گرده///می ترسیم برنگرده

 

هاپوخان با تعصب و غرور می‌گوید:

ای بابا مرغ نازنین///تموم اشکات ریخت زمین///گریه نکن تو زار و زار///الان میرم به  سبزه زار///خروس رو پیدا می کنم///روباهو  رسوا می کنم

مرغ با ناراحتی می گوید:

آقا هاپوخان///هاپو خان مهربان

مرغ و جوجه ها با هم می گویند:

امید من اول خدا///دوم شما

هاپوخان با امیدواری می گوید:

تو و جوجه‌ها هول نکنید///برای من دعا کنید///منو این کلاغ ملوس///میریم به دنبال خروس

هاپوخان با اشاره دست به کلاغ او را با خود همراه می کند تا به دنبال خروس بروند. روباه و خروس روی صحنه هستند. خروس با چشم های بسته قوقولی قوقو می کند. روباه پاورچین پاورچین به طرفش می رود و او را می گیرد. خروس وحشتزده فریاد می کشد و می گوید:

قوقولی قوقو روباه مکار///ولم کن///دس از سرم بردار!

روباه با لحن مسخره ای می گوید:

نمی شه جان روباه

با هم درگیر می شود و خروس سعی دارد خود را از چنگال روباه نجات دهد. ناله می کند و با درماندگی به دور و برش نگاه می کند. صدای پارس هاپوخان شنیده می شود. خروس با شنیدن صدای هاپو خان امید در دلش زنده می شود و می گوید:

آقا روباهه شنیدی///صدای پارس هاپو رو؟///اون هاپوهِ که اومده///جون منو نجات بده///آقا روباههِ اگر میخوای///از دست هاپو در بری///منو به لونه‌ات ببری///یه لقمه‌ی چپم کنی///باید کلک سوارکنی///هاپو رو تار و مار کنی///باید دروغی جورکنی///بری به اون هاپو بگی///بگو ده بالا بودم///مهمون کدخدا بودم///خروس رو کدخدا داده///با میل و با رضا داده///شما با من چکار دارید؟///دست  از سر  من بردارید

هاپو خان به همراه کلاغ وارد صحنه می شود و شروع به پارس کردن می کند:

هاپ و هاپ و هاپ هاپ هاپ هاپ

روباه با دستپارچگی و کمی غلدری می گوید:

آهای هاپوی روستا///چه کاری دارید این جا؟

تا دستانش را باز می کند که صحبت کند خروس فرار کرده و به سمت هاپوخان می رود. روباه با تعجب و ناراحتی آمیخته با ترس از صحنه خارج می شود و می گوید:

عجب کلاهی رفت سرم!///کلاه گشادی رفت سرم!///نفرین شود این دهان///که بازشد ناگهان

هاپوخان:

شکرخدا سلامتی خروس جان؟

خروس:

شکرخدا سلامتم هاپوخان

هاپوخان:

روباه چی شد؟ کجا رفت؟

خروس:

ترسید و اون دورا رفت

هاپوخان:

آخه آقاخروس جان///خروسک خوش زبان///چرا تو تنها پاشدی///میون صحرا اومدی؟

خروس:

چی چی بگم هاپوخان///خانم مرغه ی مهربان///تو لونه بود با جوجه ها///لالایی می گفت واسه ی اونا///منم تنها زدم به راه///بی خبراز آقاروباه///گفتم برم  به سبزه زار///میون دشت و لاله زار///بگردم و صفا کنم///گلهارو خوب نگا کنم

هاپوخان:

اما آقاخروسه///همین یه بار برات  بسه///که تنها و بی خبر///نری به  سیر و سفر///روباهه در کمینه///منتظر همینه

خروس:

روی چشام هاپوی عزیز///ای هاپوی ناز و تمیز///حرف تو را شنیدم///اینو بهت قول میدم///که تنها و بی یاور///نرم جایی بی خبر

هاپوخان:

حالا بریم به مزرعه///خانم مرغه منتظره

اشاره ای به کلاغ می کند و همه با هم به راه می افتند. تا به مرغدانی می رسند. مرغ و جوجه ها کنار لانه منتظر ایستاده اند. مرغ شروع به قدقد کردن و جوجه ها شروع به جیک جیک کردن می کنند. خروس سرش را پایین انداخته و شرمگین مقابل آنها ایستاده است.

مرغ:

خوش اومدی به لونه///آقا خروس نازنین///سرتو بالا بگیر جونم///نگاه نکن روی زمین

خروس سرش را بلند می کند و مرغ و جوجوجه ها را نگاه می کند. جوجه ها جیک جیک کنان دور او می چرخند. خروس می گوید:

منو ببخشید همتون///مرغ عزیز، جوجه های شیرین زبون

مرغ:

کار خوبی نکردی///اما عیبی نداره///خوبه که سالمی تو///می بینمت دوباره

خروس، جوجه ها را نوازش می کند و می گوید:

جوجه های قشنگم///بابا به  قربون شما///چقد دلم تنگ شده بود///برای دیدن شما

مرغ خطاب به هاپوخان می‌گوید:

هاپوی خوب و نازنین///دست شما دردنکنه///خیلی زحمت کشیدید

نگاهی به کلاغ هم می کند و می گوید:

تو هم خیلی زحمت کشیدی///که ماها رو خبر کردی

هاپوخان و کلاغ با هم می گویند:

کاری نکردیم ای خانوم///وظیفه مون بوده خانوم

خروس خطاب به هر دو:

منم تشکر می کنم///دستتون دردنکنه///ایشالا که جبران بکنم

هاپو و کلاغ در پاسخ می گویند:

خواهش می کنیم آقا خروسه///ما که کاری نکردیم

جوجه ها ریز ریز می خندند. مرغ و خروس مهربانانه به هاپوخان و کلاغه نگاه می کنند و آنها از صحنه خارج می شوند. مرغ خطاب به خروس می گوید:

شکرخدا رها شدی از چنگ اون روباه پیر

خروس:

آره جونم شکر خدا شدم رها///باز اومدم  پیش شما

مرغ:

راستی اگر روباهه روبازببینی///دلت میخواد چی بهش بگی؟

خروس کمی فکر می کند و می گوید:

می‌گم روباه مکار///دروغگوی فریبکار///می دونی که من خروسم///خروسک ملوسم///وقتی می‌خونم آواز///چشمها رو نمی‌کنم باز///حیله و مکر بردی به کار///تا بکنی منو شکار///گفتی که خوش صدایم///قشنگ و خوش نوایم///باید آواز بخونم///غم از دلت برونم///منم که ساده هستم///چشمهارو فوری بستم///تا که  بخونم آواز///نغمه ی شاد کنم ساز///نفرین براین چشم تنگ///که بسته شد بی درنگ///حالا که هستم رها///شکر می کنم خدارا///که داده است عقل و هوش///زبان و چشم و هم گوش///تا این که گمراه نشم///اسیر روباه نشم

مرغ و جوجه ها برایش دست می زنند و هر سه می گویند:

آفرین به تو خروس جان///درس خوبی گرفتی///دیگه تو گمراه نمی شی///اسیر روباه نمی شی

آهنگ پایانی نواخته می شود.

 

 

تنظیم برای اجرا

آذر 1400